باران کویر

مثل ساحل ارام باش تا مثل دریا برایت طغیان کند

باران کویر

مثل ساحل ارام باش تا مثل دریا برایت طغیان کند

چه وبلاگ داغونی... 

نه میشه قالب داشت، نه هیچی... 

چقد بی روح شده... 

من به عشق قالب قشنگم اومده بودم... 

خیلی خراب شده... 


دوباره اومدم...

سلام، اخرین بار که اومدم اینجا ایمیلشو عوض کردم، بعدها اون ایمیلو حذف کردم. امشبم بعد 3 ساعت تلاش و کلی فشار اوردن به مغزم تونستم یادم بیاد ایمیلم چی بود، بعد دوباره ایمیلو ساختم و ایمیل ریکاوری برام فرستاده شد، دوباره اومدم تو خونم.

چه خوبه که تونستم وارد شم. 

دیوار

بعضی ها تو زندگیت نقش دیوارو دارن...!! نه دوس داری خرابش کنی...!! نه میتونی بهش تکیه کنی

بی مقصدی!

می روم...به کجا؟
نمی دانم ....حس بدی ست... بی مقصدی!
کاش نه باران بند می آمد... نه خیابان به انتها می رسید...

الا...

الا یا ایها الساقی ادر کاسا ونا ولها 

نمانده امن عیشی تا کنم پروا  . ز محملها 

همه کار رفیقان است خودکامی و بدنامی 

فتاده پستی و مستی به جای عشق در دلها

حرف هایم...

گهگاه حرفهایم را برای نان ریزه های حیاط خانه مان میریزم

شاید گنجشکان حوالی هضمشان کردند ... !!!

منم مثل تو دلتنگم


گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 
 

کاش می توانستم راحت حرف بزنم ... 
چیزی بگویم از دلتنگی ... 
میان آدم های دلتنگی که در این اتاق مجازی جمع شدند ... 
فقط می گویم منم مثل تو دلتنگم 
 

می خواهم بر گردم به روزهای کودکی... ان زمان ها که ...

پدر تنها قهرمان بود

عشــق ؛ تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد .... 

بالاترین نــقطه ى زمین شــانه های پـدر بــود

بدتـرین دشمنانم ؛ خواهر و برادر های خودم بودند ... 

تنــها دردم ؛ زانو های زخمـی ام بودند .... 

تنـها چیزی که میشکست ؛ اسباب بـازی هایم بـود .... 

و معنای خداحافـظ ؛ تا فردا بود

شهرام شکوهی

وقتی که باز صدای اب

میپیچه توی کوچه ها

پر میشه از عطر گلا

انگار تموم دنیا

میشکفه غنچه ی گلی

در ارزوی زندگی

براش همین کافیه که

بهش بگن تو خوشگلی

نگاه گل به اسمون

یه دم کنارش ننشست

به بوته خار دم دست

یه لحظه دل نبست

یه روز یکی دید گل رو

خواست بچینه تاج سرو

تیزی خارهارو که دید

عقلش بهش گفت که نرو

گله به خار گفت که چرا

نمیشی از من تو جدا

برو میخوام تنها باشم

تو خیلی زشتی بخدا

یه صبح سرد خیلی زود

بوته ی خار اونجا نبود

با همه ی عشقی که داش

با دلی که شکسته بود

چشمای گل یه وقت دید

که دستی اونو از شا خه چید

نگاه گل هرجا که گشت

بوته ی خایرو ندید

چـــــــــــــــــــــــی شد چرا این شاهی بسر امد؟؟؟؟؟؟؟؟

تنهام...

دستت را به من بده از اتش بگذریم 

 انها که سوختند همه تنها بودند 

زرتشت